ذهنم درگیره و تمرکز نمیتونم بکنم.

کاش فقط بتونم تمرکز کنم و کارمو جلو ببرم.

به صورت باورنکردنی ای خسته‌ام تمام مدت.

نمیتونم کار کنم.

خسته‌ام.

تو دیگه نیا تو ذهنم این جور وقتا. میشه؟!

دور شو از ذهنم.

نمیخام بمونه اثری ازت.

دور شو.

لطفن.

نمیتونم. قوی نیستم انقدری که کنار بیام با قضیه.

انقدری هم اعتماد به نفس ندارم که قبول کنم اوکی بوده رفتنت.

هنوز بهت فکر میکنم. یادت میفتم. اشک جمع میشه تو چشمام غصه‌م میگیره.
نمیدونم. آدمای دیگه زیاد میبینم. دلم نمیخادشون خیلی.

انگیزه اینکه وقت بذارم برم دنبالشون و فلان رو ندارم :))
حتا اینکه بیرون برم وقت بگذرونم بشناسم.

نمیخام اصن کسیو تو زندگیم راه بدم.

hell

I don't think I can even have you in my life

ینی حتا اگه برگردی در لحظه هم با همه این آه و ناله هایی که در دوریت سر دادم فک نکنم مدل زندگیم و شرایطم اجازه بده که بتونم نگهت دارم پیش خودم.

عجیبه ولی که هر وقت تنها میشم تو خونه و بیکار میشم یاد تو میکنم.

تو جمع و وسط کار و اینا یادت نمیفتم.

نمیدونم.

خسته‌ام.

کارام مونده.

نیا تو ذهنم انقد.

باشه؟ :)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طلبه‌ی اُ منفی خبری داسنها و متنهای نویسنده ی ۱۲ ساله نیکتا ناصراحمدی پرواز در آسمان آبی Mike Ashley Wayne فروشگاه جامع تحقیقات دانشگاهی علی مروتی همه چی موجوده